ضد حال

اول دبستان خواندید آن مرد آمد

سالها گذشت و ترشیده شدید
.
.
 
و آن مرتیکه هنوز نیامده

 

 

 

 

تست  ازدواج غضنفر از زنش:
.
 .
.
از ازدواج با من مثل سگ پشیمونی یا مثل خر کیف می کنی؟

 

 

 

 

 

الهی ! به‎ ‎مردان در خانه ات / به آن زن ذلیلان فرزانه ات

به آنانکه در بچه داری تکند / یلان عوض کردن پوشکند

به آنانکه باذوق و شوق تمام / به مادرزن خود بگویند: مامان

 

 

 

بابام به مامانم سپرده جمعه ها هفت صبح بیدارش کنه؛ بگه “امروز جمعه است ، بگیر بخواب!” به حق چیزای نشنیده!!!

 

 

 

 

 

بعضی از پسرا رو که میبینم دلم میخواد بهشون بگم:

خوشکل خانوم کدوم آرایشگاه میری !!!

 

 

 

 

خدایا در آفرینش زنها کیفیت را فداى کمیت نکن

کمتر خلق کن ولى آدم خلق کن!

 

 

 

 

   دختره ميره تو كتاب فروشي ميگه آقا ببخشيد كتاب برتري زن بر مرد دارين؟ مرده نگاش ميكنه ميگه خانم شرمنده ما اينجا رمان تخييلي نميفروشيم

 

 

 

از من بپرسند بهترین، زیباترین، شجاع ترین، محبوب ترین، داناترین، عاقل ترین ادم کیه ؟ انگشتمو به طرفت تو دراز می کنم و می گم این نمی تونه باشه

 

 

 

دوست دارم يه سنگ بردارم و روي اون بنويسم:دلم برات تنگ شده و اونو محکم بکوبونم توي سرت تا بفهمي که فراموش کردن من چقدر سخت و دردناکه

 

 

 

می دونی چرا دوست دارم با تو برم ماهی گيری چون هيچ کس مثل تو کرم نداره

 

 

 

   يک گل خوشگل پشت ويترين گل فروشي ديدم!!! خواستم برات بخرمش. به فروشنده گفتم :اون گل چند؟ گفت:اون گل نيست........آينه ست

 

 

 

 

 

والدین گرامی

اینقدر نگین

"وقتی ما سن شما بودیم این جورخوب بودیم، اون جورخوب بودیم"

مادر بزرگ ها دهن لق تر از چیزین که فکر می کنین !

 

 

 

چند سال بعد :

پسرم شما یادتون نمیاد ما یه زمانی آبگوشت رو با نون میخوردیم !

 

 

 

   چند وقته دلم هوس تاب بازی کرده. اجازه می دی بیام تو ذهنت؟ آخه شنیدم مخت تاب داره

 

 

 

معادله جالب: از سن خودت 20 سال کم کن. باقيمانده رو با 7 جمع کن. اگه عدد زوج بود با 1 جمع و اگه فرد بود از يک کم کن. اگه رنگ تيره رو دوس داري ضرب در 3 کن و اگه رنگ روشن رو دوس داري ضربدر 3.5 کن. نتيجه نهايي رو ول کن. حال خودت چطوره؟

 

 

 

اسمت را روي كاه نوشتم خراب شد اسمت را روي شمع نوشتم آب شد اسمت را روي قلبم نوشتم شكست ........بروبابا توهم با اين اسمت

 

 

 

 

از خـدا يـه گل خواسـتــم،اون بـه مـن يـه بـاغ داد من از خدا يه درخت خواستم،اون به من يه جنگل داد میترسم از خدا تو رو بخوام بهم یک گله گوساله بده

 

 

 

من سر راه تو دامي از عشق پهن کردم ولي تو به سرعت از کنار آن رد شدي و گفتي:ميگ ميگ

 



:: برچسب‌ها: ضدحال ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : علی
تاریخ : یک شنبه 23 تير 1392
جک لری

یه روز یه لره با تهرانیه ازدواج میکنه شب عروسی تهرانیا میخونن سبد سبد گل یاس عروس ما چه زیباس لرا میخونن گونی گونی پشکل غلامعلی خوشکل

 

 

 

از لره می‌پرسند: توی طایفه شما آدم مشهور هم هست؟ میگه:‌آره بابا، لره و هاردی، سوفیا لره، الیزابت تای لور، تازه یه شیمیدان لر یه چیزی كشف كرده كه اسمشو گذاشته كلر

 

 

 

یه روز دوتا لر سوار یه تاكسی میشن. تاكسیه پژو بوده. بعد یكی از لرا به راننده میگه: اقای راننده یه نوار بزار حال كنیم. راننده میگه: خودت یكی از تو داشبورت انتخاب كن بزار. لره هم از تو داشبورت بین چند تا نوار یه نوار ویدیو پیدا میکنه هر چی سعی میكنه بزاره تو ضبط نمیتونه بزاره اون رفیقش می زنه تو سرش میگه ای گیج این نوار مال تریلی نه پژو

 

 

 

بچه مثبته از لره میپرسه: آقا ببخشید... خیلی خیلی عذر میخوام..شرمنده.. روم به دیوار.. اسمتون چیه؟! لره شاكی میشه، میگه: ایجو كه تو پرسیدی، اسمم انه!!!

 

 

 

لره با خوشحالی به دوستش میگه بالاخره این پازل رو بعد از ۲ سال حل كردم . دوستش میگه: ۲ سال زیاد نیست؟ میگه:نه بابا رو جعبه اش نوشته ۷ تا ۱۰ سال

 

 

 

لره هر روز زنگ یک کلیسا رو می زده و در می رفته. آخر پدر روحانی شاکی میشه، یک روز پشت در کمین می کنه، تا طرف زنگ می زنه، خرشو می گیره و می پرسه چیکار داری؟ یارو حول میشه، با تتپته میگه: ببخشید، حضرت عیسی هست؟!

 

 

 

لره داشته با اتوبوس 100تا می رفته بعد میاد ترمز کنه می بینه ترمز بریده می بینیه یک کامیون هم از روبه رو با سرعت میاد می بینه کاری از دستش بر نمیاد به شاگردش میگه مهراد پاشو تصادف ببین حال کن!!!

 

 

 

یك لر بعد از 10 دقیقه از باجه تلفن بیرون میاد یه نفر ازش میپرسه سالم بود میگه اره فقط آفتابه نداشت

 

 

 

لره تلویزیون می خره فرداش کنترلشو می بره پس می ده می گه: اقا این ماشین حسابه توش بود به ما حروم خوری نیومده

 

 

 

از لره میپرسن نظرت راجع به فکر, شعور, عقل و درک چیه؟ لره جواب میده ما به اینها میگم چهار محال بختیاری

 

 

 

لره از دهشون اومده بوده تهران رانندگی یاد بگیره، جلسة اول از معلمش می پرسه: این چراغ رنگیه چیه؟! یارو میاد سركارش بگذاره، میگه: این چراغ راهنماییه؛ وقتی سبزه یعنی اهل تهران برن، وقتی زرده شهرستانی‌ها و قرمز هم مال لراست! خلاصه این جریان میگذره و لره هم امتحان میده وقبول میشه، روز اول میشینه پشت ماشین و میرسه به چراغ قرمز و خوب طبعاً رد میكنه. افسره داد میزنه: راننده پیكان، بزن كنار! لره سرشو از پنجره میاره بیرون، داد میزنه: لـُــرُم... مــن لـُـــرُم!! افسره یك نگاه میندازه، میگه: باشه بابا...برو...برو

 

 

 

 

از یه لره می‌پرسند: كدوم برنامه تلویزیون رو بیشتر از همه دوست داری؟ میگه: پیام بازرگانی! میپرسن: چرا؟ میگه: چون بینش سریال پخش می‌كنند!

 

 

 

میخواستن لره رو شكنجه روحی بدن، میفرستنش تو یك اتاق گرد، میگن برو یك گوشه بشین!

 

 

 

از لره می پرسن خدا كجاست ؟ می گه نمی دونم ولی هر جا هست ابوالفضل نگهدارش باشه

 

 

 

لره از کنار جن رد میشه...جن میگه بسم الله این دیگه کی بود

 

 

 

 

صرف فعل نشستن به گویش لری:

مو بنیشم                                    ما که بنیشیم

توهم بنیشی                                شمام که بنیشید

اونم بنیشه                                 دیه جا نی اونا بنیشن!!!

 

 

 

از لره بعد از سفر حج می پرسن خب چطور بود؟ می گه خیلی سنگ زدن مین سرم ولی بالاخره ماچش کردم!

 

 

 

قطع برق در يک پاساژ باعث شد هموطنان لر ساعت ها روي پله برقي بمانند

 

 

 

لره تو قرعه کشی بانک شرکت می‌کنه، براش شیش ماه زندان در میاد

 

 

 

لره چک می بره بانک بهش می گن چک سیباست می گه نه مال گردوهای پارساله

 

 

 

یه روز یه لره با تهرانیه ازدواج میکنه شب عروسی تهرانیا میخونن سبد « سبد گل یاس عروس ما چه زیباس لرا میخونن گونی گونی پشکل غلامعلی خوشکل

 

 

 

به لره میگن: جسم شفاف چیه؟ میگه: جسمی که از این ورش اون ورش دیده شه. میگن: مثال « بزن: میگه: نردبون

 

 

 

لره رفته بود تعلیم رانندگی. بهش گفتند خب چطور بود؟ گفت خوب بود فقط این مربیم خیلی مذهبی بود هر وقت که مه مپیچیدم او مگفت یا ابوالفضل یا امام حسین!

 

 

 

به لره کار میدن که کف اتوبان رو لاین بکشه… روز اول ۶ کیلومتر رنگ میزنه… روز دوم ۳ کیلومتر رو و روز سوم کمتر از یه کیلومتر… صاحب کارش بهش میگه هوی چرا تو هر روز کمتر از دیروز کار میکنی…؟ میگه: “من نمیتونم بهتر از این کار کنم… چون هر روز دارم از قوطی رنگ دورتر میشم...

 

 

 

به لره می گن اگه آب نبود چی می شد؟ می گه ما شنا یاد نمی گرفتیم « در نهایت خفه می شدیم می مردیم

 

 

 

يه روز 4 تا لر سوار آسانسور ميشن هر كاري ميكنن آسانسور حركت نميكنه .... يه مرده با كت شلوار و سامسونت مياد دكمه آسانسورو ميزنه .... راه ميفته ... يكي از لرا ميگه : به افتخار آي راننده صلوات

 

 

 

 

مردم لرستان برای همدردی با مردم غزه کودکان خود را به گلوله بستند

 

 

 

 

لره زنگ می زنه فرودگاه می گه:
ببخشید خانم از تهران تا شیراز چقد راهه
دختره میگه یه لحظه!
لره میگه مرسی و قطع می کنه!

 

 

 

اولین دوره المپیک لرها، موسوم به “لرمپیک” با رشته های زیر آغاز شد: - شنای با مانع، - کشتی پروانه، - پرش روی نیزه، - شیــــــــــرجه روی چمن، اسب سواری با سگ

 

 

 

ترکه یه چک سفید امضا پیدا میکنه جلو مبلغش مینویسه” خدا تومن” میبره میده به بانک. بعد میبینن ترکه داره کیسه کیسه پول از بانک میبره بیرون میرن ببینن چه جوریه که بهش پول دادن میبینن رئیس بانکه لر بوده

 

 

 

ه لره میگن چندتا تن ماهی نام ببر، میگه: تن شیلانه، تن جنوب، تن سیکارو، تن چابهار، تن پیر، تن پیغمبر، ‌تن هر کی دوست داری دست از سر ما بردار!

 

 

 

  • به لره میگن: با بید جمله بساز. میگه: در خانه ما یک بید بید! میگن: اون بید نیست، بوده. میگه: آهان باشه، در خانه ما یک بود بید

 

 

 

یه بار یه لره میره توی بیابان وپتو میندازه روی خودش و میخوابه بعد یه نفر میزنه بهش میگه ببخشید شما لرید لره میگه وای از زیر پتو هم میفهمن آدم لره

 

 

 

لره ۱نفرو تو خیابون میبینه میگه : ببخشید من شما رو تو دبی ندیدم؟ یارو میگه : نه آقا من اصلان دبی نرفتم. لره میگه : چه جالب اتفاقا منم تا حالا دبی نرفتم ، حتما ۲ نفر دیگه بودن

 

 

 

یک شب تلوزبون فیلم سینمایی گذاشته بوده، تو فیلم مرده به زنش میگه: شب بخیر لورا. یهو تو لرستان ملت همه تلوزیون رو خاموش میکنند، میرن میخوابن

 



:: برچسب‌ها: جک لری جدید , لطیفه های لری ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : علی
تاریخ : شنبه 22 تير 1392
په نه په

کلی پول دادم، سی دی خالی رو به جای آهنگ شاد بهم انداختن

بغض گلوم و گرفته. اومده می گه

برای سی دی خامی که بهت انداختن گریه می کنی؟!!

پَ نَه پَــــــ چون خوانندش لاله بغضم گرفته!!! 

 

 

 

می گم این سیم تلفن خیلی بلنده ها، می گه

 یکم کوتاش کنم؟!!!

پَ نه پَ به مخابرات بگو لطفآ سیم رو از اون طرف یکم برام بکشیدش!!!

 

 

 

یارو نودوپنج سال عمرکرده،زنگ زدن میگن

پدربزرگ ما به دیدار حق شتافت!!!

گفتم، واقعآ به دیدار حق شتافت؟

 پَ نه پَ به زور بردنش!!!

 

 

 

پسره اومده خواستگاریم.

میگم: من الان می خوام درس بخونم . 

می گه یعنی چند سال دیگه می خوای ازدواج کنی؟!
پـَ نـَ پـَ، ۱۰ دقیقه صبر کنی این صفحه رو بخونم درسم تموم میشه

 

 

 

 

حالا از تاکسی پیاده شدم و راننده رو نیگا میکنم

میگه باقی پولتو میخوای؟

 پـَ نـَ پَ ، میخوام یه دل سیر نیگات کنم که میری دلتنگت نشم!

 

 

 

تو رستوران پیشخدمت رو صدا کردم. میگم آقا توی سوپ من مگس افتاده!

 میگه مرده؟
پـَ نــ پـَ، هنوز زندست، داره شنا میکنه صدات کردم بیایی نجاتش بدی!

 

 

 

 

به دوستم میگم من عاشق این ماشین شاسی بلندام. 

میگه منظورت پرادو و رونیزو ایناست؟پـَ نـ پـ ، منظورم کامیونو تراکتورو ایناست!

 

 

 

رفتم دستشویی عمومی در میزنم میگم یکم سریع تر

 میگه شمام دستشویی داری؟
پـَ نـ پـَ، اومدم ببینم شما کم و کسری نداری ؟!

 

 

 

به راننده تاکسیه میگم مرسی نگه دارید.

می گه پیاده میشی؟ 
پ نه پ می خوام ببینم لنت و ترمزت سالمه؟
 
 
 
 
 
به داداشم میگم مگس رو تلویزیون نشسته.

میگه:بکشمش؟
پـَـــ نــه پـَـــ بهش بگو بیاد عقب وگرنه چشماش ضعیف میشه

 
 
 
 
 
کامپیوترم یه ویروس گرفته بود رفتم کلی پول آنتی ویروس اورجینال دادم بعد سه ساعت اسکن ویروسه رو پیدا کرده پیغام داده:
آیا مطمئن هستید که می خواهید این ویروس را حذف کنید؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ می خوام ازش نگهداری کنم بزرگ بشه، بشه عصای دستم نور چشام!
 
 
 
 
 
 
 
سر جلسه امتحان به جلوییم میگم سوال 3 رو بلدی؟!
میگه آره می خوای!؟

میگم پَـــ نَ پَـــ نگرانت بودم میخواستم اگه ننوشتی بهت بگم

 

 

 

حواسم نبود با صورت رفتم تو در
میگه ندیدیش؟
گفتم پَـــ نَ‌‌ پَـــ  در منو ندید

 

 
 
 
داشتم غذا میخوردم با داداشم،  مگس اومد رو برنج. گفت: بزنم بره؟
پـ نـ پـ براش خورشت بکش زشته برنج خالی بخوره!
 
 
 
 

 

آب خونه قطع شده بود. بعد که وصل شد یه آب زرد از شیر میومد. می پرسه: زنگ لوله هاست؟
پــــَ نه پــــــَ سازمان آب واسه عذرخواهی اولش آب پرتقال می فرسته تو لوله ها..!

 

 

 

رفتم ساعت سازی به یارو می گم ساعتم کار نمی کنه، میپرسه : درستش کنم؟
 پـــ نه پـــ باهاش صحبت کن سر عقل بیاد بره سر کار!!!

 

 

 

مامان و بابام موقع جابه جا کردن مبل یکدفعه ولش کردند رو پام اشکم در اومده، تازه می پرسن: دردت اومد؟ پـــ نــه پـــ از اینکه می بینم رابطه شما دوتا انقدر خوبه و با هم همکاری می کنید، دارم اشک شوق می ریزم!!!

 



:: برچسب‌ها: په نه په , په نه په جدید , لطیفه های په نه په ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : علی
تاریخ : شنبه 22 تير 1392
جک های باحال

یارو میره مسجد وقتی میاد بیرون میبینه کفشاش نیست. با خودش میگه من کی رفتم خودم نفهمیدم؟!

 

 

 

یارو داشته تو اتوبان کرج با سرعت میرفته , یه دفعه رادیو پیام میگه : “رانندگان عزیز که در لاین تهران به کرج در تردد هستند مواظب باشن یه اتوموبیل در لاین مخالف در حرکت است” یارو همینجور که داشته فرمونو اینور اونور میکرده میگه : لامصبا یکی دوتام نیستن …

 

 

 

یه مرده تو رستوران غذاش و می زاره روی میز و می ره دستشویی برای اینکه کسی به غذاش دست نزنه یه یادداشت می زاره کنارش که کسی به غذای من دست نزنه زیرش هم امضا می کنه قهرمان بوکس. بعد میاد می بینه غذاش نیست و جاش یه یادداشته که نوشته: من غذات و بردم. قهرمان دو !

 

 

 

یه سوال به سوالهای شب اول قبر اضافه شد: ۸۱۰۰۰ تومن یارانه تو چیکار کردی؟

 

 

 

یک روز حیف نون می ره نارنگی بخره، اسم نارنگی یادش نمی یاد. بعد می گه: “آقا به من ۲ کیلو پرتقال کم باد بده”

 

 

 

دقایقی پیش هواپیمای بوئینگ در مسیر تهران – شیراز به سلامت به زمین نشست! کارشناسان در حال بررسی علت ماجرا می باشند!!

 

 

 

غضنفر می ره امتحان رانندگی، افسر بهش می گه حرکت کن.
غضنفرمی زنه دنده عقب!
افسر میپرسه چرا دنده عقب می ری؟
می گه می خوام خیز بگیرم!

 

 

 

قاضی: چرا با سر زدی توی صورت دوستت؟
غضنفر: جناب قاضی! خودش می‌خواست، هر وقت من را می‌دید،
می‌گفت یک سری به ما بزن!

 

 

 

آمریکاییه میخواسته غضنفر ضایع کنه می‌برتش تو آمریکا و بهش میگه: زمین را بکن. غضنفر بعد از۱۰۰متر کندن به یک سیم میرسه، آمریکاییه بهش میگه: ببین ما از۱۰۰سال پیش تلفن داشتیم!
غضنفر هم یارو رو می‌برتش تو شهرشون و بهش میگه: بکن، آمریکاییه بعد از۱۰۰متر کندن به چیزی نمیرسه، غضنفر بهش میگه ببین ما از۱۰۰سال پیش موبایل داشتیم!

 

 

 

غضنفر دوتا کراوات زده بود که بره عروسی، بهش میگن چرا دوتا کراوات زدی؟
میگه: آخه عقد و عروسی با همه!

 

 

 

غضنفر به زنش میگه: زن مهریه‌ات را بگذار اجرا تا با پولش خونه بخریم!

 

 

 

غضنفر میره سیگار فروشی و میگه: آقا سیگار برگ دارین؟
فروشنده میگه: خیر.
غضنفر میگه: پس یک بسته کوبیده بدین!

 

 

 

 

یه روز دو تا تنبل میرن بانک میزنن، اولی میگه بیا پولا رو بشمریم.

دومی میگه: ولش کن فردا رادیو میگه!

 

 

 

به حیف نون گفتن واسه زلزله بم چه کمکى کردى؟ گفت: متاسفانه من دستم خالی بود، ایشالا زلزله بعدی!

 

 

 

غضنفر یه پری دریایی می بینه ازش خواستگاری می کنه پری دریایی می گه : من که آدم نیستم.
غضنفر می گه : حالا فکر کردی من آدمم؟!!

 

 

 

 

غضنفر اسیر آدمخورا میشه.میندازندش تو دیگ باهاش آش درست کن . میخندیده.بش میگن تو داری میمیری چرا میخندی؟ میگه شاشیدم تو آشتون

 

 

 

غضنفر میره کتابخونه کتابشو پس بده ، کتابدار ازش می پرسه کتاب چطور بود ؟ غضنفر میگه : شخصیت زیاد داشت ولی داستان و محتوا نداشت ! کتابدار میگه : ای بابا ، دفتر تلفن من دست تو چیکار می کنه ؟

 

 

 

غضنفر در بانک داشته قسط ماهیانشو پرداخت میکرده,همینطور هم اشک میریخته..رییس بانک دلش میسوزه و ازش میپرسه من شما رو ششماهه میبینم که هر بار قسط پرداخت میکنی گریه میکنی مشکلت چیه؟میگه شانس نداریم که همه کیف پول پیدا میکنن توش پوله ولی ما یه کیف پیدا کردیم توش پر از این برگه های اقساطی بود

 

 

 

 

غضنفر سرش رو می کنه داخل حجرالاسود  بوس کنه ، سرش گیر می کنه
میگه غلط کردم دیگه گناه نمیکنم ، خدایا منو نخور!!!

 

 

 

غضنفر ادعای بیغمبری میکرده،رفیقاش بهش میگن: بابا همینجوری که نمیشه! باید بری چهل روز بشینی تو غار، تا از خدا برات وحی بیاد. خلاصه غضنفر میره، دو روز بعد با دست و پای شکسته و خونی مالی برمیگرده! رفیقاش میپرسن: چی شده؟! ترکه میگه: ایلده ما رفتیم تو غار، یهو جبرئیل با قطار اومد!

 

 

 

ماشین غضنفر رو تو روز روشن، جلو چشماش میدزدن، رفیقاش میدون دنبال ماشینه و داد میزنن: آااای دزد! بگـــیـــرینش! یهو غضنفر داد میزنه: هیچ خودشو ناراحت نکنید.. هیچ غلطی نمیتونه بکنه! رفیقاش وامیستن، میپرسن: چرا؟ غضنفر میگه: ایلده من شمارشو برداشتم!!!

 

 

 

غضنفر  سرطان داشته، میره مشهد خودشو با قفل و زنجیر میبنده به پنجرة فولادی و کلید رو هم قورت میده، میگه: تا شفا نگیرم نمیرم! بعد یک ساعت خبر میرسه که تو حرم بمب گذاشتن، ترکه یک کم دست و پا میزنه، بعدِ یک مدت داد میزنه: یا حضرت ابولفضل منو از دست این امام رضا نجات بده!!!

 

 

 

دو تا غضنفر دو تا گاو میخرن، ‌اولی به دومی میگه: حالا چی کار کنیم که گاوامون با هم اشتباه نشن؟ دومی میگه: تو دست به گاوت نزن، من یه گوش گاومو میکنم. بعد از چند وقت، ‌گاو اولی هم گوشش گیر میکنه به یه جایی کنده میشه. ایندفعه ‌دومی میگه: تو دست به گاوت نزن من دم گاومو میکنم. از قضا بعد از چند وقت دم اون یکی گاوه هم کنده میشه. خلاصه هی اولی میزنه یه جای گاوشو ناقص میکنه، اون یکی گاوه هم همون بلا سرش میاد. آخر سر اولی شاکی میشه به دومی میگه: اصلاً سفیده مال من سیاهه مال تو!!!

 

 

 

از غضنفر میپرسن: میدونی USA مخفف چیه؟ میگه: یوم‌الله سیزده آبان!!!

 

 

 

غضنفر میره تو خواربار فروشی میگه: نیم کیلو پنیر بدین، یارو بهش میگه: ببخشید، شما ترکین‌؟ میگه: از کجا فهمیدین؟ میگه: از لهجتون. غضنفر با خودش میگه: من باید این لهجمو درست کنم. پا میشه میره خارج بعد از ده سال برمیگرده، میره همون جا میگه: آقا نیم کیلو پنیر بدین. یارو باز میگه: آقا شما ترکین؟ میگه: اِاِا… از کجا فهمیدی؟ مگه من هنوز لهجه دارم. یارو میگه: نه، ولی آخه اینجا پنج ساله که بانک شده!!!

 

 

 

غضنفره شب یه جیرجیرک پیدا میکنه، تا صبح روغن‌کاریش میکنه!!!

 

 

 

به غضنفره میگن: چند تا حیوون نام ببر که پرواز کنه. میگه:‌ کبوتر، کلاغ، خر! بهش میگن: بابا خر که پرواز نمیکنه! میگه: بابا خره دیگه، یهو دیدی پرواز کرد!!!

 

 

 

غضنفره میره مغازه میگه: آقا یه بیسکویت خوب بدین. بقاله میگه: ساقه طلایی خوبه؟ غضنفره میگه نه. میگه: ویفر خوبه؟ میگه نه . میگه گرجی خوبه؟ میگه نه. میگه: مادر خوبه؟ غضنفره میگه: قربان شما، دست بوسن!!!

 

 

 

به غضنفره می گن عروسی پسرت کی هست؟ میگه: این دوشنبه نه، چهارشنبه بعدی!!!

 

 

 

به غضنفره می گن بچه کجائی ؟ میگه : بچه تهرون . . . می گن : کجای تهرون . . . می گه : کیلومتر ۷۰۰ ، جاده تهران – اردبیل!!

 

 

 

غضنفره رادیو گوش می داد رادیو می گه خیابون انقلاب به امام حسین بسته است. غضنفره می گه خوب بابا چرا قسم می خوری حالا؟؟؟!!!

 

 

 

غضنفره می ره جبهه بعد از ۲ روز برمی گرده .میگن چی شد اینقدر زود برگشتی؟ میگه : بابا اونجا به قصد کشت تفنگ بازی می کنن!!!

 

 

 

غضنفره واسه رفیقاس خالی می بنده می گه: من هر دو هفته یک بار می رم ژاپن . رفیقاش می گن اگه راست می گی اسم یکی از خیابوناش رو بگو؟ غضنفره یه خورده فکر می کنه بعد می گه: اهان خیآبون شهید بروسلی!!!

 

 

 

غضنفره توی اتوبوس پر جمعیت پیله کرده بود به راننده و در گوش راننده هی حرف می زد. راننده مرتب بهش می گفت: برو بشین سر جات. آخرش مسافرها به راننده می گن: آقای راننده به حرفش گوش کن شاید کاری داره. راننده می گه: نه بابا اومده به من می گه: چپ کن یه کم بخندیم

 

 

 

آقای سرخوش اسم بچشو می ذاره اوباما
میگن چرا؟
میگه پدرسوخته ۳ روزه دنیا اومده ۴۰ بار ریده !!!

 

 

 

مداح: چراغ ها رو خاموش کنین ببرمتون کربلا, چراغ ها رو که روشن میکنن میبینه همه ساک به دست وایستادن, میگه شما غضنفرین؟ میگن نه, ما لریم, غضنفرا تو اتوبوسن!!!

 

 

 

آقای سرخوش توی جبهه بیسیم چی بوده زنگ میزنه میگه : آقا ۵ تا عراقی دستگیر کردم بیاید ببرید میگن خودت بیار …. میگه نه شما بیاین اینا نمیذارن من بیام!!!

 

 

 

دولت برای پنجاه هزارمین بار به هم وطن آقای سرخوش اعلام کرد: که نمی توان با کارت سوخت ، تلفن زد

 

 

 

آقای سرخوش بعد از ۱۰ دقیقه از باجه تلفن بیرون میاد یه نفر ازش میپرسه سالم بود میگه آره فقط آفتابه نداشت



:: برچسب‌ها: جک , لطیفه ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : علی
تاریخ : جمعه 21 تير 1392
جک ضد زن

خداوند ديد مرد گرسنه است نان را آفريد ديد تشنه است آب را آفريد ديد در تاريكي است

نور را آفريد ديد هيچ مشكل ديگه اي نداره زن را آفريد

 

 

 

 

 

 

 

سريع ترين دوربين جهان اختراع شد . اين دوربين مي تونه از خانوم ها در لحظه اي كه

دهانشون بسته است عكس بگيره !

 

 

 

 

 

 

 

 

در پي كاهش جمعيت پسران نسبت به دختران:

درخيابان: دختر:جـووون!جيگرتـو!

پسر: ايييييييييييش! گمشو!

دختر: شماره بدم زنگ مي‌زني؟!

پسر: واه واه ! مگه خودت برادر و پدر نداري! واسه چي مزاحم پسر مردم مي‌شي!

 

 

 

 

 

 

 

 

 

هميشه عكس همسرت رو تو كيفت بزار تا هر وقت مشكل بزرگي واست پيش اومد

به عكسش نگاه كنيو بدوني مشكل بزرگتري هم داري !!

 

 

 

 

 

 

 

 

 

گر بميرد دختري از قبر او رويد گلي!

گر بميرند دختران دنيا گلستان ميشود !

 

 

 

 

 

 

 

 

تحقيقات نشان داده كه فقط ۲۰% مردها عقل دارند !

۸۰% بقيه زن دارند !

 

 

 

 

 

 

 

 

مرد اولي : امان از دست اين زنها ! زنم تمام دارائيمو برداشت و رفت !

دومي : خوش به حالت ! زن من تمام دارائي مو برداشت و نرفت !

 

 

 

 

 

 

 

 

مرد به زن : عزيزم ممنونم ازت ! تو اعتقاد به دین رو به زندگيم آوردي!

چون من قبل از ازدواج معتقد بودم جهنم اصلا’ وجود نداره !



:: برچسب‌ها: جک ضد زن ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : علی
تاریخ : جمعه 21 تير 1392
شعر های طنز2

 

نبــــــــــــرد رســـــــتـــــم و جـــــــومــــــــونگ(خیلی باحاله)

کنون رزم جومونگ و رستم شنو، دگرها شنیدستی این هم شنو

به رستم چنین گفت اون جومونگ!

ندارم ز امثال تو هیچ باک
که گر گنده ای من ز تو برترم
اگر تو یلی من ز تو یلترم

رستم انگار بهش برخورد، یهو قاطی کرد و گفت:

منم مرد مردان ایران زمین
ز مادر نزادست چون من چنین
تو ای جوجه با این قد و هیکلت
برو تا نخورده است گرز بر سرت

جومونگ چشماشو اونطوری گشاد کرد و گفت:

تو را هیچ کس بین ایرانیان
نمی داندت چیست نام و نشان
ولی نام جومونگ و
سوسانو را
همه میشناسند در هر مکان
تو جز گنده بودن به چی دلخوشی
بیا عکس من را به پوستر ببین
ببین تی وی ات را که من سوژشم
ببین حال میدن در جراید به من
منم
سانگ ایل گوکه نامدار
ز من گنده تر نامده در جهان
تو در پیش من مور هم نیستی
کانال ۳ رو دیدی؟ کور که نیستی

در اینحال رستم پهلوان، لوتی نباخت و شروع به رجز خوانی کرد:

چنین گفت رستم به این مرد جنگ
جومونگا ! تویی دشمنم بی درنـگ
چنان بر تنت کـــوبم ایـــن نعلبکی
که دیگر نخواهی تو سوپ، آبــکی
مگـــر تو نـــدانی که مـن کیستم؟
من آن (تسو) سوسولت! نیستم
منم رستم، آن شیر ایــران زمین
(بویو) کوچک است در نگاهم همین

بعد از رجز خوانی رستم پهلوان، جومونگ از پشت تپه ای که آنجا پنهان شده بود آمد:

جومونگ آمد از پشت تل سیاه
کنارش(یوها) مــادر بی گنـاه!
بگفت:هین! منم آن
جومونگ رشید
هم اینک صدایت به گوشــم رسید
(سوسانو) هماره بود همسرم
دهــم من به فرمان او این سرم
چون او گفته با تو نجنگم رواست
دگر هر چه گویم به او بر هواست!

و بعد از حرفهای جومونگ درد دل رستم آغاز گردید:

و این شد که رستم سخن تازه کرد
که حرف دلش گفت (پس کو نبرد؟!)
بگفت ای جومونگا که حرف دل است
که زن ها گـــرفتند اوضــاع به دست
که ما پهلوانیم و این است حالمان
که دادار باید رسد بر دل این و آن!

و اینچنین شد که دو پهلوان همدیگر را در آغوش گرفتند و بر حال خود گریه سر دادند:

بگذار تا بگرییم چون ابر در بهــــــاران
کز سنگ ناله خیزد بر حال ما جوانان!

 



:: برچسب‌ها: شعر طنز ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب
نویسنده : علی
تاریخ : جمعه 21 تير 1392
جک آبادانی

روزی عقابی خسته داشت پرواز میکرد که ناگهان گنجشک آبادانی میره طرفش میگه کاکا وسعت پر و حال میکنی عقابه میگه بروحوصلت و ندارم گنجشکه بازم پیله میکنه میگه کاکا وسعت باله رو حال میکنی عقابه بازم میگه بروحوصلت و ندارم وگرنه میام یه کاری میکنم پرات بریزه گنجشکه میگه مردی بیا عقابه میره طرف گنجشکه میزنه پراشو میریزه گنجشکه در حال افتادان میگه میگه کاکاهیکل و حال میکنی

 

 

 

آبادانیه میره تهرون سوار اتوبوس میشه ، به راننده بلیط میده. راننده میگه آقا این بلیط ماله آبادانه ! آبادانیه میگه : کوکا چیشتو خوب باز کن ! روش نوشته آبادان و حومه!..

 

 

 

دو تا آبادانی به هم می رسن. اولی می گه: جات خالی دیروز رفتم شکار هفت تا خرگوش چهار تا آهو سه تا شیر شکار کردم.
دومی میگه: همش همین؟
اولی می گه: بابا، آخه با یک تیر مگه بیشتر از اینم می شه؟
دومی میگه : تازه تفنگم داشتی؟

 

 

 

 

آبادانیه با آرنولد میره دزدی به آرنولد میگه :این چراغ قوه رو بگیر تا دیوار رو برومبونم یارو هی کلنگ میزنه دیوار هیچی نمیشه آرنولد میگه :بده من کلنگ رو تو چراغ بگیر یه کلنگ میزنه دیوار میریزه آبادانیه میزنه رو شونه آرنولد میگه :حال کردی اینجور چراغ میگیرن

 

 

 

 

 یه آبادانی به مغازه میرود و میگوید بلوز داری مغازه دارمیگه نه میگه شلوار داری میگه نه آبادانی باتعجب میگه پس چرا روشیشه نوشته کا لباس داریم

 

 

 

آرنولد میره آبادان، همون شب اول آبادانیه تو خیابون بهش گیر میده که:
ولک تورو جون بوات.. تو رو جون ننت، فردا ما رو تو خیابون دیدی بهم سلام
کن! خلاصه اونقدر میگه  تا آخر آرنولد قبول میکنه. فرداش آبادانیه داشته
با دو سه تا از رفیقاش تو خیابون چرخ میزده، یهو ارنولد میاد میگه: سلام
عبود! آبادانیه میگه: اَاه‌ه‌... باز این سیریش اومد

 

 

 

 

تریلی میزنه به یه گنجشک آبادانی ؛ گنجشک بیهوش میشه میزارنش تو قفس,
وقتی بهوش میاد میگه "ولک چی شده مو تو زندانم , راننده تریلی مرده....؟؟

 

 

 

یه روز رفیق آبادانیه بهش میگه : جاسم بیا بریم تو رودخانه کارون شنا.
جاسم میگه : نه حال نمیده کوسه نداره

 

 

 

یک تهرانی داشت برای یک آبادانی لاف میزد و میگفت : من یک سگ دارم وقتی میخواد بیاد تو خونه در میزنه!آبادانیه گفت : ولک , مگه کلید نداره ؟

 

 

 

 

یه باربه یه آبادانی و اصفهانی وتهرانی می گن که کی ماهی بزرگ گرفته.اصفهانی میگه من ماهی 18 متری گرفتم. تهرانی میگه19متری.آبادانی میگه10متری.بهش میگن اینکه از همه کوچیکتره.میگه:ولک چشاش اینقدره.....

 

 

 

 

یه آبادانیه داشته تو دریا غرق می شده عینک آفتابیش رو در می یاره می ذاره رو دمپایی ابریش میگه: کـا ! تو خودتو نجات بده فکر من نباش

 

 

 

آبادانیه میرسه به رفیقش، میگه: کاکا شنیدی آبادان ۱۲ ریشتر زلزله اومده؟! رفیقش میگه: ای بابا، یعنی آبادان با خاک یکسان شده؟ آبادانیه میگه: په! چی میگی کاکا! مگه بچه‌ها گذاشتن!؟

 



:: برچسب‌ها: جک آبادانی , لطیفه های آبادانی ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : علی
تاریخ : پنج شنبه 20 تير 1392
تست هوش جالب2

 

         

   این بازیکنان را بشمارید ! حالا 12 نفر هستند یا 13 نفر ؟

اگر توانستید به سئوالات فوق جواب پیدا کنید بی شک شما جزو باهوشترین افراد دنیا هستید !

 

 

 

 

 

 

-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

از بچه‌های کودکستان سوال زیر پرسیده شد:«اتوبوس شکل زیر به کدام طرف حرکت می‌کند؟»...

 

 

اگه دوست داريد بخونيدش به ادامه مطلب بريد.

 

 



:: برچسب‌ها: تست هوش , چیستان , تست هوش جالب ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب
نویسنده : علی
تاریخ : چهار شنبه 19 تير 1392
تست هوش جالب

 

لطفا همه سؤالات و گزینه‌ها را به دقت بخوانید و به سرعت به انتهای صفحه که جواب‌ها در آن هست، نروید!!

+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-+-

- جنگ یك‌صد‌ساله چند سال طول کشید؟ خودتان متوجه کمی علم و هوش‌تان می‌شوید ... عجله نکنید ...

شخصی در یک تست هوش در دانشگاه که جایزه یک‌میلیون دلاری برایش تعیین شده شرکت کرده است؛ سؤالات این مسابقه به شرح زیر است:

 

1- جنگ یك‌صد‌ساله چند سال طول کشید؟

الف ـ -116 سال/ ب ـ 99 سال/ ج ـ 100 سال/ د ـ 150 سال

آن شخص از این سؤال بدون دادن جواب عبور کرد!

2- کلاه پانامایی در کدام کشور ساخته می‌شود؟

الف- برزیل/ ب- شیلی/ ج- پاناما/ د- اکوادور

آن شخص ازدانشجویان آن دانشگاه برای جواب دادن کمک خواست.

3- مردم روسیه در کدام ماه انقلاب اکتبر را جشن می‌گیرند؟

الف- ژانویه/ ب- سپتامبر/ ج- اکتبر/ د- نوامبر

آن شخص از خدا کمک خواست!

4- کدام یک از این اسامی، اسم کوچک شاه جورج پنجم بود؟

الف- ادر/ ب- آلبرت/ ج- جورج/ د- مانوئل

آن شخص این سؤال را با پرتاب سکه جواب داد!

5- نام اصلی جزایر قناری واقع در اقیانوس آرام از چه منبعی گرفته شده است؟

الف- قناری/ ب- کانگورو/ ج- توله‌سگ/ د- موش صحرایی

آن شخص از خیر یک‌میلیون دلار گذشت.

 

جواب در ادامه مطلب



:: برچسب‌ها: تست هوش , چیستان , تست هوش جالب ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
:: ادامه مطلب
نویسنده : علی
تاریخ : چهار شنبه 19 تير 1392
داستان های کوتاه و جالب

روزی مرد خسیسی که تمام عمرش را صرف مال اندوزی کرده بود و پول و

داریی زیادی جمع کرده بود، قبل از مرگ به زنش گفت: من می خواهم

تمامی اموالم رابه آن دنیا ببرم .او از زنش قول گرفت که تمامی پول هایش

را به همراهش در تابوت دفن کند. زن نیز قول داد که چنین کند.چند روز بعد

مرد خسیس دار فانی را واداع گقت.زن نیزبه قولی که داده بود عمل کرد. وقتی

ماموران کفن و دفن مراسم مخصوص را بجاآوردند و می خواستند تابوت

مرد را ببندند و آن را در قبر بگذارند، ناگهان همسرش گفت: صبر کنید. من باید

به وصیت شوهر مرحومم عمل کنم. بگذارید من این صندوق را هم در

تابوتش بگذارم.دوستان آن مرحوم که از کار همسرش متعجب شده بودند

به او گفتند : واقعا شما حماقت بزرگی میکنی که  به وصیت آن مرحوم عمل

میکنی.

زن گفت: من نمی توانستم بر خلاف قولم عمل کنم. همسرم از من خواسته

بود که تمامی دارایی اش را در تابوتش بگذارم و من نیز چنین کردم. البته

من تمامی دارایی هایش را جمع کرده و وجه آن را در حساب بانکی خود 

ذخیره نمودم. درمقابل چکی به همان مبلغ در وجه شوهرم نوشتم و آن را

در تابوتش گذاشتم، تااگر توانست آن را وصول کرده و تمامی مبلغ آن را

خرج کند .

 

 

 

 

مردی متوجه شد که گوش همسرش سنگین شده و شنوایی اش کم شده است…

به نظرش رسید که همسرش باید سمعک بگذارد ولی نمی دانست این موضوع را چگونه با او درمیان بگذارد.
به این خاطر، نزد دکتر خانوادگی شان رفت و مشکل را با او درمیان گذاشت.
دکتر گفت: برای اینکه بتوانی دقیقتر به من بگویی که میزان ناشنوایی همسرت چقدر است، آزمایش ساده ای وجود دارد. این کار را انجام بده و جوابش را به من بگو…

« ابتدا در فاصله ۴ متری او بایست و با صدای معمولی، مطلبی را به او بگو. اگر نشنید، همین کار را در فاصله ۳ متری تکرار کن. بعد در ۲ متری و به همین ترتیب تا بالاخره جواب بدهد. »

آن شب همسر آن مرد در آشپزخانه سرگرم تهیه شام بود و خود او در اتاق پذیرایی نشسته بود. مرد به خودش گفت: الان فاصله ما حدود ۴ متر است. بگذار امتحان کنم.

سپس با صدای معمولی از همسرش پرسید:

« عزیزم ، شام چی داریم؟»

جوابی نشنید بعد بلند شد و یک متر به جلوتر به سمت آشپزخانه رفت و همان سوال را دوباره  پرسید و باز هم جوابی نشنید. بازهم جلوتر رفت و به درب آشپزخانه رسید. سوالش را تکرار کرد و بازهم جوابی نشنید. این بار جلوتر رفت و درست از پشت همسرش گفت:

« عزیزم شام چی داریم؟ »

و همسرش گفت:

« مگه کری؟! » برای چهارمین بار میگم: «خوراک مرغ  » !!

 

 

 

 

مردی می خواست تا یک طوطی سخنگو بخرد،
طوطی های متعددی را دید و قیمت جوان ترین و زیباترین شان را پرسید.
فروشنده گفت: "-این طوطی؟ سه چهار میلیون! ... و
دلیل آورد: - "این طوطی شعر نو میگه، تموم شعرای شاملو، اخوان، نیما و فروغ رو از حفظه!"
مشتری به دنبال طوطی ارزان تر، یکی پیدا کرد که پیر بود اما هنوز آب و رنگی داشت،
رو به فروشنده گفت: "- پس این را می خرم که پیر است و نباید گران باشد"
- این؟!... فکرش رو نکن، قیمت این بالای شش هفت میلیونه...
چون تمام اشعار حافظ و سعدی و خواجوی کرمانی رو از حفظه مرد نا امید نشد و
طوطی دیگری پیدا کرد که حسابی زهوار در رفته بود،
گفت: "- این که مردنی است و حتماً ارزان... "
- این؟!... فکرش رو نکن، قیمت اش بالای پونزده شونزده میلیونه...
چون اشعار سوزنی سمرقندی و انوری و مولوی رو حفظه...
مرد که نمی خواست دست خالی برگردد به طوطی دیگری اشاره می کند که
بال و پر ریخته بر کف قفس بی حرکت افتاده و لنگ هایش هوا بود....
انگار نفس هم نمی کشید.
"- این یکی را می خرم که پیداست مرده، حرف که نمی زند،
حتماً هیچ هنری هم ندارد و باید خیلی ارزان باشد..."
- این یکی؟!... اصلاً فکرش رو نکن! قیمت این بالای شصت هفتاد میلیونه!
"- آخه چرا؟ مگه اینم شعر می خونه؟"
"- نه...! شعر نمی خونه،
حتی ندیدم تا امروز حرف بزنه،
اصلا هیچ کاری نمی کنه...
اما این سه تا طوطی دیگه بهش میگن استاد!

 

 

 

 

 



:: برچسب‌ها: داستان های کوتاه و جالب , داستان های جالب , داستان های کوتاه ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : علی
تاریخ : چهار شنبه 19 تير 1392

تعداد صفحات : 4